یگان ویژه نیروی زمینی سپاه که یگان "صابرین" نامیده می شود، ازجمله یگانهایی است که عضویت در آن نیازمند پشت سر گذاشتن مراحل دشواری است که از عهده کمتر کسی برمیآید.
در واقع هر آنچه از سختی یگانهای ویژه در فیلم ها دیده اید، در صابرین عینیت می یابد؛ پیاده روی های چند ده کیلومتری در جنگل و کویر، غواصی، آموزشهای هوایی، صخره نوردی های طاقت فرسا و...؛ یگانی که میتوان آن را همرده یگانهای ویژه در ارتشهای مجهز دنیا دانست، اما با یک وجه تمایز مهم یعنی روحیه ایمان و شهادتطلبی که نظیری در ارتشهای دنیا ندارد. صابرین با شهدایی که در شمالغرب فدای امنیت کشور کرد، کارنامه درخشانی از خود بر جای گذاشت. هفته نامه پنجره در گفت و گو با سردار "مرتضی میریان"، فرمانده یگان ویژه صابرین در عملیات شمالغرب، به بررسی نقش این یگان در برخورد با پژاک پرداخته است. سردار میریان اکنون جانشینی معاونت عملیات نیروی زمینی سپاه را بر عهده دارد.
لطفا ابتدا درباره یگان ویژه نیروی زمینی سپاه توضیحات مختصری ارائه بفرمایید. چرا نام صابرین برای این یگان انتخاب شد؟
نام صابرين برگرفته از آيه 65 سوره انفال است كه خداوند در اين آيه يك مقايسه آماری كرده و توان صابرين را در برابر دشمن، يك به ده اعلام مىكند؛ البته خداوند در اينجا قيد مى كند به شرطى كه ايمانشان قوى باشد.
در نيروى صابرين هم مهمترين مشخصه، ايمان و اعتقاد است. البته دو مشخصه مهم ديگر نیز براى اين نيرو در نظر گرفته شده است؛ يعنى افراد عضو نيروى صابرين افرادى سه بعدى هستند.
ویژگی دوم و سوم، علم و تخصص و توان بالاى جسمى است. همه اينها از آموزهاى دينى گرفته شده و در آيين نامه صابرين هم آورده شده است.
روند آموزش و تربيت صابرین چگونه شکل گرفت؟
وقتی قرار باشد يك نيروى ويژه تشكيل شود، آموزش هايش هم بايد خاص و متناسب با تعريف نيرو باشد. در ابتدا بحثى بود مبنی بر این كه این آموزش در خارج از كشور صورت بگيرد يا داخل. آيا داخل کشور توان چنين آموزشهايى را دارد يا ندارد؟
در آن زمان جلسات مكررى در آموزش نيروى زمينى در اين خصوص برگزار شد. نهايتا تصمیم بر اين شد که اگر چه به تنهايى توان آموزش كامل را نداشته باشيم اما با بسيج امكانات كشور مثل کمک گرفتن از فدراسيونهاى مختلف مى توانيم به هدفمان برسيم.
ما در طول دوره يكم و دوم از 300 مربى استفاده كرديم كه بخش زيادى از آنها بيرون از سپاه بودند. فدراسيونهاى كوهنوردى، صخرهنوردى، رزمى، تيراندازى و خيلى فدراسيونهاى ديگر را آورديم پاى كار و از مربيان آنها استفاده كرديم.
در واقع تمام كشور را بسيج كرده و پاى كار آورديم تا امروز با گذشت نزدیک به 12 سال از تشكيل صابرين، مربیان متخصص خودمان را داشته باشیم.
نيروهاى اوليه صابرين طی چه روندی انتخاب می شدند؟
فراخوان داديم و شرط اوليه هم اين بود كه داوطلبين، نيروى رسمى سپاه باشند. در اولين مرحله تعدادى داوطلب شدند. دو ويژگى لازم بود تا وارد مراحل بعدى شوند؛ اول داوطلب بودن و دوم شهادتطلب بودن.
اولين تستى كه گرفتيم اين بود كه 54 كيلومتر راهپيمايى مداوم و با تجهيزات داشتيم كه چند نفر ريزش كردند. انواع و اقسام تستها را از اينها گرفتيم؛ از تستهاى بدنى تا روانى و هوش. بحث هوش و آمادگى ذهنى فاكتور خيلى مهمى است.
نيروهاى ويژه در شرايط سخت قرار مى گيرند و خودشان بايد تصميم بگيرند، طرحريزى كنند و عمليات انجام دهند؛ بنابراین بايد از هوش بالايى برخوردار باشند.
صعودهاى بالاى 4000 متر، حدود 300 كيلومتر جنگلنوردى، 500 كيلومتر كويرنوردى و بالاى 1200 متر صخرهنوردى از ديگر آزمايشهاى ما بود.
نيروهاى صابرين داراى چه سطحبندى هستند؟
چند سطح براى آنها تعريف شده است: تكاور، نيروى مخصوص و نيروى ويژه.
هنگام تشكيل صابرين، از نيروهاى ويژه ديگر كشورها هم الگو گرفتید؟
همان موقع متون و اطلاعات مربوط به 11 نيروى ويژه در دنيا ترجمه و مطالعه شد. بهخصوص نيروهاى ويژه انگليس كه حدود 400 سال قدمت دارد و تقريبا پايه و الگوى همه نيروهاى ويژه در دنياست و اغلب كشورها از آن الگو گرفته اند. ما هم از تجارب ديگران حتى اگر دشمن باشد نگذشتيم.
چه چيزى صابرين را از ساير نيروهاى ويژه دنيا متمايز مىكند؟
ما زيربنا و پشتوانه اى بسيار قوى داريم كه بسيارى از آنها آموزههاى قرآنى است و سيره اهل بيتعلیهمالسلام و پيامبر اكرمصلواتاللهعلیهوآله كه مى تواند بسيار كارساز باشد.
بنيادىترين ويژگىهای ما ايمان، علم و تخصص و توان جسمى است.
در نبرد اخير در شمالغرب هم همين بود. اگر اراده نيروها قوى نبود، شكست مى خورديم. اين اراده ما را پيروز كرد. در حقيقت جنگ، جنگ اراده ها بود. اساس صابرين هم همين است؛ يعنى اگر ما صبر و تحمل و استقامت داشته باشيم، پيروز هستيم. اگر اراده ضعيف باشد، با دو تا شكست به اصطلاح جزئى كار ما تمام است. اين نكته خيلى مهم است كه اراده قوى، پيروز كننده جنگ است.
وارد موضوع عملیات شمالغرب شدیم. در نبرد اخير از تكتيراندازها چه استفاده اى كرديد؟
تکتیراندازها نقش تأثیرگذاری داشتند و بايد روى آنها حساب ويژهاى باز كرد. گاهى يك تير ممكن است ورق جنگ را برگرداند. در دوران دفاع مقدس، تلفاتى كه دشمن با تك تيراندازش از ما مى گرفت، با تانكش نمى توانست بگيرد.
در این عملیات تكتيراندازهايمان با استفاده از تجارب و تجهيزات خوبى كه داشتند، تلفات بالايى از دشمن گرفتند.
شما برای مقابله با دشمن، چقدر روی آنها شناخت داشتید؟
از گذشته در غرب كشور دو گروه عمده داشتيم؛ يكى گروه دموكرات و دیگری كومله. گروه دموكرات 70 سال قدمت دارد. اين گروه ها هميشه آلت دست بيگانه بودند. يك روز شوروى، يك روز آمريكا و انگليس و ساير قدرت هاى خارجى.
هيچوقت هم دستاوردى نداشتهاند و وقتى که بيگانگان به اهداف خود رسيده اند، بر سر اينها معامله كرده اند. تنها كارى كه اينها كردهاند اين بوده است كه مزاحمتها و دردسرهايى براى حكومت مركزى ايجاد كرده و تعدادى كشته روى دست حكومت و خودشان گذاشته اند. همچنين خسارت هايى به مردم منطقه وارد كرده و باعث عدم پيشرفت و عمران منطقه غرب شده اند.
اين دو گروه حدود 25 سال با جمهورى اسلامى معارضه كردند و چيزى هم به دست نياوردند جز ضربه زدن به منطقه. جمهورى اسلامى به همه استانها نگاه يكسانى داشت، اما اين گروهها با جنايتهاى خود مانع تحقق اين نگاه بودند. افرادى كه براى خدمت و آبادانى به اين مناطق مى رفتند، با تهديد و شكنجه و كشته شدن روبرو مى شدند و به اين وسيله پتانسيل هاى زيادى از دست رفت.
با بی رغبتی مردم نسبت به این تحرکات آنها فهميدند که بايد اسلحه را كنار بگذارند و اين راه به جايى نمیرسد.
امروز میبينيم كه در مناطق مرزى و روستايى كردستان به بركت امنيتى كه به وجود آمد، عمران و آبادانى بسيار خوبى برقرار است.
حدود 35 سال پيش در تركيه يك گروه كردى به نام پ.ك.ك شكل گرفت كه در مبارزه و تقابل با نظاميان اين كشور بود چون نظاميان تركيه با تفكر آتاتوركى ظلم زيادى مى كردند. در تركيه 9 استان كردنشين و 25 ميليون كرد وجود دارد.
اینها با ما مشكل خاصى نداشتند و ما هم دشمنى با اينها نداشتيم. تا اینکه در حدود سال 80 مسئولين متوجه شدند که اينها در حال عضوگيرى و نفوذ در ايران هستند و دارند به يك تهديد تبديل مى شوند.
به هرحال در اوايل دهه 80 پ.ك.ك چهار شاخه را براى تركيه، عراق، سوريه و ايران تشكيل داد كه شاخه ايرانش "پژاک" نام گرفت. البته بايد بگويم كه پژاک و پ.ك.ك هيچ فصل مميزى ندارند و ما هيچ تفاوتى در ابعاد مختلف ميان اين دو نديديم؛ چه در تجهيزات و چه در آموزشها، مقرها و ساير موارد.
شيوه هاى جذب نيروى اينها چگونه است؟
جوانان روحيه هيجانى دارند و اين گروههاى مسلح و معاند از اين منظر مى توانند جذابيت هايى داشته باشند.
نكته ديگر استفاده از جاذبه هاى جنسى است چون دختران را هم جذب مىكنند. عمده دخترانى كه جذب اين گروه مىشوند كسانى هستند كه با خانواده هاى خود مشكلاتى دارند و از خانه فرار مى كنند؛ مثل ازدواج هاى اجبارى.
موضوع ديگر سوء استفاده از مشكلات اقتصادى مردم منطقه و معضل بيكارى است. مبالغى را كه عمدتا از طريق قاچاق و حاميان خارجى خود مثل آمريكا و رژيم اسرائيل كسب مى كنند، به اعضاى خود مىپردازند. ارمنستان هم كه با تركیه اختلافات عميقى دارد از اينها حمايت مى كند.
نسبت و ارتباط اينها با آمريكا چگونه است؟
رویکرد آمريكا حدودا از سال 80 تغييراتى داشت و آنها بعد از مطالعاتى كه داشتند به اين نتيجه رسيدند كه بايد تهديد اسلام را جايگزين تهدید كمونيسم كنند و بزرگ ترين اشتباه تاريخى خود را مرتكب شدند چون تهديد خداپرستى را جايگزين تهديد بىخدايى كردند.
پس بايد بهانه اى براى اقدام عليه اين تهديد فرضى درست مىكردند. وزير دفاع آمريكا دو سه سال پيش از 11 سپتامبر مىگويد که ما بايد در آمريكا ضربه اى بخوريم تا اين ضربه، بهانه لشکركشى ما به خاورميانه شود.
70 نفر از استراتژيست ها و متفكرين آمريكا نامه اى براى بوش پدر مىنويسند و مىگويند که بعد از فروپاشى شوروى تا 10 سال دنيا گيج است. اين يك فرصت تاريخى براى آمريكاست و بايد ميخ خودش را به عنوان ابرقدرت دنيا بكوبد و اگر نكوبد، اين فرصت براى هميشه از بين مى رود و ما ديگر نمى توانيم ابر قدرت باشيم.
بر همين اساس مى بينيم كه ماجراى 11 سپتامبر اتفاق مى افتد.
اگر نگوييم خودشان اين حركت را كردند اما به آن كمك كردند. آمريكايى ها يك خصوصيتى كه دارند اين است كه مى گويند جلوى هيچ كارى را نگيريد و بگذاريد اتفاق بيافتد. سعى كنيد موضعى بگيريد كه از هر اتفاقى بيشترين بهره را ببريد.
در ماجراى حمله عراق به كويت، پيش از حمله وزير خارجه آمريكا اعلام كرد که اگر بين دو كشور عربى جنگى باشد، موضع ما بىطرفى است، در حالى كه داشتند طراحىهاى جنگى مىكردند. اسم اين جنگ را هم گذاشتند "كيك 200 ميليون دلارى" چون پول جنگ را از حكام عرب گرفتند و تمام تجهيزات جنگى خود را با پول اعراب نوسازى كردند.
آمريكايىها با چنين تفكر و رويكردى وارد منطقه شدند و نياز به مزدورانى هم داشتند. امثال ريگى و پژاک را مىتوان سرباز بىجيره و مواجب آمريكا دانست. روى اينها سرمايهگذارى كردند و مشغول تقويت اينها شدند.
با اين حساب نبايد آنها را دست كم گرفت.
بله. برخى افراد شايد فكر كنند که اينها چهار تا قاچاقچى ساده هستند. حضرت آقا عبارتى دارند به اين مضمون كه اگر شما در سنگرهايتان خوابيد، دليلى ندارد که دشمنتان هم خواب باشد. او بيدار است و كار خودش را مى كند. ما هرگز نبايد دشمن را دستكم بگيريم. هرچند بزرگنمايى هم درست نيست. الان هم همينطور است و نبايد فكر كنيم چون پيروز شديم، ديگر همهچيز تمام شد. هرلحظه بايد آماده و گوش به زنگ باشيم.
كمى هم درباره مباحث عملياتى توضيح بفرماييد.
در ابتدای کار، اقدامات اوليه از جمله شناسايى و طرحريزى در منطقه شمالغرب آغاز شد. جاده سازى و مهندسى كه شروع شد، حساسيت آنها هم زياد شد و درگير شدند و مزاحمت هايى را براى كار مهندسى آغاز كردند.
ما در خاك خودمان مشغول كار عمرانى بوديم و آنها بودند كه با ايجاد مزاحمت، جنگ را شروع كردند.
بعضا تا 14 مين در يك جاده مىگذاشتند كه تقريبا تمام مين هاى آنها كشف شد. مثلا ما شروع كرديم به جاده زدن در بورالان كه براى آنها بسيار گران آمد و به شدت با ما درگير شدند و 10 تا 20 كشته در اين قضيه دادند تا جلوگيرى كنند؛ البته موفق هم نشدند و ما كار خودمان را كرديم.
دشمن به دو چيز اعتراف كرد؛ نخست اينكه شما به هر جايى حمله مىكنيد، آنجا را مى گيريد و دوم هم اينكه ما توانايى پس گرفتن اين مناطق را از شما نداريم.
مثلا با قوىترين نيروهايشان حمله كردند براى گرفتن قله حاج ابراهيم و 17 كشته هم دادند، اما موفق نشدند. در يك جمع بندى مى توان گفت که با جانفشانى و شجاعت نيروها كه ناشى از ايمانشان بود، ما روى قله هاى عزت قرار گرفتيم و دشمن به دره هاى ذلت سقوط کرد.
نظرات شما عزیزان: